قدس آنلاین- شاید در میان مهجوریت هایی که دین در جهان امروز با آن دست و پنجه نرم میکند، بیشترین سهم از آن «مهدویت» باشد، باوری که نجات و آینده جهان با آن گره خورده است، اما آن قدر که رقیب برایش برنامه و نقشه دارد، خودیها به ظرفیت و استعدادش برای رقم زدن تحولات اساسی و سرنوشت ساز مؤمن نیستند!
از این رو و در بررسی چرایی نداشتن برنامههای مفید مهدوی و انزوای آن در گفتمان فرهنگی، با حجت الاسلام والمسلمین محمدصابر جعفری، رئیس انجمن علمی مهدویت حوزه علمیه قم گفت وگو کردهایم که مشروح آن به حضورتان تقدیم میشود:
چرا با آنکه در زبان به اهمیت مهدویت و برکات فرهنگی آن اذعان و اعتراف داریم و از مهدویت به «بال سبز تشیع» تعبیر میکنیم، اما در عمل؛ این باور مهجور است و بر گفتمان فرهنگی جامعه غلبه ندارد؟
برخلاف آنچه در خارج از کشور در جریان است، مانند مباحث آینده پژوهی (باوجود نوپا بودن) که برایشان اهمیت بسیار دارد و در این باره برنامه ریزی و استراتژی طراحی میکنند، ما چنین رویکردی نداریم. برای مثال، اگر در غرب دیدگاه کسانی چون «تافلر» و «فوکویاما» مطرح میشود، برای تحقق شان برنامه ریزی و چشم انداز طراحی میشود.
اما در جامعه ایران اسلامی، با آنکه راه انقلاب، نظام، امام و رهبری مشخص است و میدانیم جامعه باید بتواند زمینه ساز پذیرش ولیّ خدا باشد؛ اما برای آن برنامه ریزی نداریم!
از این رو، باید بدانیم در برنامه ریزیهای علمی- آموزشیِ مدارس و دانشگاه چقدر برنامه ریزی عملیاتی، نه شعاری، برای مهدویت داشتهایم و چقدر این باور را در رأس کارها قرار داده ایم؟ پس از چنین نگاه و بررسیای، درمی یابیم این موضوع در برنامه ریزیها و تخصیص بودجهها وجود ندارد و حتی اعتبارات جزئی که پیشتر تخصیص مییافت، به بهانههای واهی قطع شده و در فضاهای فاقد اولویت و ضرورت جامعه، هزینه و بریز و بپاش میشود!
در چنین وضعیتی، مهدویت در فرهنگ دیده نمیشود، اگر روی کاغذ اعتباری دیده شود، فریاد میزنند، در حالی که به هیچ عنوان پرداخت نمیشود. برای مثال، برخی مراکز مهدوی از بودجه هایی ناچیز که برایش زحمت بسیار کشیدهاند، در نهایت ۵۰ تا ۱۰۰میلیون دریافت میکنند تا با چنین بودجهای فرهنگ سازی و آینده پژوهشی کنند و به سوی آینده روشن حرکت کنیم!
با این حال، آیا باید ابتدا ضعف اصلی را در مسئولان و مدیران بررسی کرد و بعد در پی رفع آن در کف جامعه برآمد؟
بله؛ زیرا جامعه مؤمنان و مدعی زمینه سازی ظهور به عنوان حرکتی جهانی، باید در سطح مدیران و مسئولان برنامه داشته باشد و بعد درباره عموم مردم سخن بگوید.
شاید برخی عامدانه یا از سر غفلت، علاقهمندند دیکته دیگران را رونویسی کنند، اما راه، مبدأ و مقصد ما مشخص است.
هرچند نظام و انقلاب ما بر اساس نیابت عامه امام عصر(عج) و دکترین مهدویت تشکیل شده و حیات یافته و در همه این سال ها، توفیقات داخلی و خارجی ما در میادینی مثل سوریه، عراق و... مبتنی بر این نظریه بوده است، اما در حوزه برنامه ریزی برای آن کوتاهی کردهایم.
نظام آموزشی ما چقدر در رفع انزوای مهدویت و حاشیه نشینی آن میتواند مؤثر باشد، آیا میتوان این کاستی را پیامد نقص کارکرد دانست؟
برای رفع این کاستی، نظام تربیتیِ خانواده و فرد در حوزه آموزش باید به طور جدی ورود کنند.
سختی و کفایت نداشتن در میدان پرورش سختتر و در چنین فضایی مهدویت مهجور و منزوی میشود؛ در حالی که اگر تربیت و پرورش ما صحیح و کارامد باشد، باید به نقطهای برسیم که کودکان ما از کودکی خود را یاور موعود جهانی بدانند.
چه چیز موجب میشود، کودکان و نسل آینده ساز ما نه تنها با امام زمان(عج) آشنا نباشند، بلکه با قهرمانهای انیمیشنیِ غربی بیشتر مأنوس باشند و بیشتر تأثیر بپذیرند؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: بهتر است پیش از سخن درباره کودکان، از بزرگسالان سخن بگوییم و بدانیم چقدر مهدویت بر باور و زندگیهای ما حاکم است.
یک علت مهم این کاستی به مسئولان فرهنگی باز میگردد، زیرا وقتی این موضوع در اولویتهای فرهنگی مدنظر و اصلاً جایگاه آن مشخص نباشد، درنتیجه جامعه و افراد را هم درگیر نمیکند و در پی این غفلت و نبود فرهنگ سازی و آشنایی، در هنر هم وارد نمیشود.
شاید یکی از دلایل بی توجهی به مهدویت در سطوح گوناگون اجتماعی، متعلق به آینده دانستن این بحث باشد، در حالی که بشر همیشه ایام دغدغه امروز خود را داشته است.
حتی اگر مهدویت را مسئلهای متعلق به آینده بدانیم، باز هم نمیتوانیم نسبت به آیندهای که هر لحظه ممکن است به وقوع بپیوندد، بی تفاوت باشیم، بویژه آنکه آینده برای اندیشمندان جهانی مهم است و برای آن برنامه ریزی میکنند.
اما بحث مهدویت، صرفاً مربوط به آینده نیست، بلکه مهدویت به معنای آنچه مربوط به امام زمان(عج) میشود شامل دوران غیبت نیز هست؛ با این نگاه، بحث بر سر اینکه در دوران غیبت چه باید بکنیم، عملیاتیتر و جدیتر میشود، زیرا مهدویت در دوران غیبت در عرصههای مختلف تربیتی، روان شناسی، سیاسی و اجتماعی نقش آفرین و منشأ اثر است که انقلابها و جنبشهای ریشه دار در این باور در طول تاریخ، شاهد این ادعایند. بنابراین، نمیتوان با مهدویت چه مربوط به آینده باشد چه با نگاه عمیق تر، مربوط به عصر غیبت، ساده برخورد کرد.
غفلتهای فرهنگی و توقف در سطح، سبب شده ما به کارهای کلیشهای و ماندن در ظاهر مثل برگزاری جشن و همایش یا برنامههای سطحی بسنده کنیم، این کاستی چه پیامدهای فرهنگی به دنبال دارد؟
از پیامدهای نگاه کلیشهای این است که به افراد اشباع کاذب میدهد. برای مثال، وقتی از مسئول رسانه پرسیده میشود برای مهدویت چه برنامه هایی دارید، صرفاً آمار میدهد (البته همین آمارهای ظاهری بویژه در سیمای ملی بسیار کاهش یافته است)؛ به عبارت بهتر، نگاه کلیشهای، توجیه گری را به دنبال دارد، در حالی که باید بررسی کنیم آیا این برنامه همان چیزی است که ما میخواهیم؟ آیا توانسته فرهنگ ساز شود؟
اگر مهدویت در میدان فرهنگ از انزوا خارج شود، چه برکات اجتماعی بویژه از نظر کاهش ناهنجاریها دارد؟
کسی که خود را در ورطه مونیتورینگ میبیند، رفتارش تغییر میکند، درست مثل مشتریان فروشگاهی که روی دیوار آن نوشته: «این مکان مجهز به دوربین مداربسته است»؛ این بدان معنا نیست که مشتریان همگی قصد سرقت دارند، خیر، بلکه موجب میشود آنها متشخصتر و بهتر رفتار کنند.
مشکل ما در حوزه مهدویت، به باور جامعه دینی باز میگردد، چون آن طور که باید نیست که اگر بود، بسیاری از مشکلات برطرف میشد، برای همین است که قرآن تأکید میکند: «أَلَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»؛ وقتی به وعدههای خدا باور داشته باشیم، خود را در محضر خدا و اولیای او میبینیم، در حالی که بدون این باور، بسیاری از مسائل برای انسان عادی میشود و احساس وظیفه نمیکند و بر این باور نیست که در حضور نداشتن ظاهری امام زمان(عج)، میتواند مورد بی توجهی و ملامت حضرت قرار بگیرد.
از این رو، باور و اعتقاد به عالم غیب، راهکار رفع بسیاری از مشکلات در عرصههای گوناگون حتی سیاسی- اجتماعی است، زیرا موجب میشود، مسئولان با اعتقاد به وعدههای الهی، تصمیمات درست بگیرند.
نظر شما